فهرست مطالب

مجله ایرانی آموزش در علوم پزشکی
سال سیزدهم شماره 9 (پیاپی 59، آذر 1392)

  • تاریخ انتشار: 1392/09/25
  • تعداد عناوین: 10
|
  • محسن ادیب حاج باقری*، محمد سجاد لطفی صفحات 703-710
    مقدمه
    هوش هیجانی را می توان یکی از عوامل تاثیرگذار در ابعاد مختلف زندگی افراد دانست که باعث درک احساسات خود برای تصمیم گیری مناسب می شود و زمینه موفقیت فرد را در آینده فراهم می کند. با توجه به این که نقش هوش هیجانی در پیشرفت تحصیلی در مطالعات مختلف مورد مناقشه است، این مطالعه به منظور بررسی ارتباط هوش هیجانی با پیشرفت تحصیلی و برخی از ویژگی های دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کاشان درسال1391 انجام شد.
    روش ها
    این پژوهش از نوع توصیفی مقطعی است که بر روی 180 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کاشان انجام شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه دو بخشی بود که بخش اول آن اطلاعات دموگرافیک و بخش دوم نسخه فارسی پرسشنامه هوش هیجانی سیبریا(شرینگ) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آزمون های آنالیز واریانس، تی تست و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.
    نتایج
    میانگین نمره هوش هیجانی در واحد های پژوهش 32/16±27/98 بود. بین هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی ارتباط معناداری یافت نشد. همچنین، میانگین نمره هوش هیجانی دانشجویان دختر (19/14±90/95) و پسر (10/18±81/100) تفاوت معناداری نداشت (07/0P=). ا همچنین، میانگین نمره هوش هیجانی در دانشجویان پرستاری و مامایی (99/13±68/99) بیش تر از میانگین نمره سایر گروه ها بود، اگرچه این تفاوت معنادار نبود (529/0=p).
    نتیجه گیری
    دانشجویان مورد پژوهش، در حدود 59% از نمره هوش هیجانی را کسب نمودند. با وجود این، ارتباط معناداری بین نمره هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی مشاهده نشد. شاید این امر به دلیل ماهیت آزمونهای پیشرفت تحصیلی و وابستگی بیش تر نتایج این آزمون ها با عملکردهای شناختی و به خصوص ظرفیت های حافظه و یادگیری شخصی است، درحالی که هوش هیجانی بیش تر با موفقیت فرد در روابط بین فردی ارتباط دارد. البته در هر حال، آشنایی دانشجویان با مفاهیمی مثل هوش هیجانی می تواند باعث سازگاری بهتر آنها با محیط شود. لذا توصیه می شود به آموزش هوش هیجانی توجه شود.
    کلیدواژگان: پیشرفت تحصیلی، هوش هیجانی، دانشجویان پرستاری، دانشجویان علوم پزشکی
  • حمیدرضا زنده طلب* صفحات 711-720
    مقدمه
    هدف نهایی برنامه های درمانی و مراقبتی بیماران مبتلا به MS، ارتقای کیفیت زندگی است. امروزه از روش های مختلفی جهت ارائه برنامه های سلامت محور استفاده می شود. مطالعه حاضر با هدف مقایسه دو روش آموزش چهره به چهره و بحث گروهی بر ارتقای کیفیت زندگی مبتلایان به اسکلروز مولتیپل(MS) انجام شد.
    روش ها
    این مطالعه نیمه تجربی دو گروهی، به صورت قبل و بعد، بر روی 70 بیمار مراجعه کننده به انجمن MS مشهد، که به روش نمونه گیری آسان انتخاب شده بودند، در سال 91-1390 انجام شد. ابتدا بیماران به صورت تصادفی به دو گروه 35 نفره تقسیم و کیفیت زندگی بیماران با استفاده از پرسشنامه استاندارد SF-36 که در مطالعات قبلی روایی و پایایی آن اندازه گیری شده بود، تعیین گردید. سپس برنامه مداخله به یکی از دو شیوه چهره به چهره و بحث گروهی به اجرا درآمد. یک ماه بعد، کیفیت زندگی مجددا تعیین و با قبل مقایسه شد. یافته ها با آزمون های تی مستقل، تی زوج و کای دو در سطح 95/0 تجزیه و تحلیل گردید.
    نتایج
    نمره کلی کیفیت زندگی، در مرحله قبل از مداخله، در گروه آموزش به شیوه چهره به چهره، 7/4±6/41 (از حداکثر نمره 100) و در گروه آموزش به شیوه بحث گروهی 5/4±8/40 بود که در مرحله بعد از مداخله افزایش معنادار داشت (به ترتیب 1/5±3/56 و 7/4±4/50). بر اساس آزمون های تی زوجی و مستقل، نمرات ابعاد مختلف کیفیت زندگی در هر دو گروه در مرحله بعد از مداخله، نسبت به قبل افزایش معنادار داشته و این افزایش در گروه آموزش به روش چهره به چهره بیشتر بود)05/0p<). میانگین نمره کیفیت زندگی بر حسب متغیر سن و اشتغال تفاوت معناداری داشت)05/0p<)؛ اما بر حسب متغیرهای تحصیلات، وضعیت تاهل و جنسیت تفاوت معنادار مشاهده نشد (05/0p>).
    نتیجه گیری
    در صورت وجود امکانات کافی، در بیماری های مزمنی نظیر MS، آموزش برنامه های خود مراقبتی به روش چهره به چهره مفیدتر از شیوه های آموزش بحث گروهی است.
    کلیدواژگان: آموزش به روش چهره به چهره، آموزش به روش بحث گروهی، مولتیپل اسکلروزیس، کیفیت زندگی
  • ایمان الله بیگدلی، محمود نجفی، مریم رستمی* صفحات 721-729
    مقدمه
    بهزیستی روانی جزء روانشناختی کیفیت زندگی می باشد و انعکاس دهنده خلق مثبت، سرزندگی و علاقه به محیط است. به لحاظ نظری، انواع دلبستگی می تواند از طریق الگوهای ارزیابی استرس با بهزیستی روانی مربوط باشد. از جمله این الگوهای ارزیابی استرس می توان به تاب آوری و تنظیم هیجانی اشاره کرد. پژوهشگران معتقدند که دلبستگی، تاب آوری و تنظیم هیجانی به عنوان تعیین کننده های مهم سلامت روانی و به طور دقیق بهزیستی روانی شناسایی شده اند. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه سبک های دلبستگی، تنظیم هیجانی و تاب آوری، با بهزیستی روانی دانشجویان علوم پزشکی بود.
    روش ها
    در این پژوهش توصیفی همبستگی 200 نفر از دانشجویان علوم پزشکی دانشگاه سمنان به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها به وسیله پرسشنامه های سبک های دلبستگی، بهزیستی روانی، تاب آوری و تنظیم هیجانی جمع آوری گردید و با آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    نتایج
    بین دلبستگی ایمن(42/0)، و ارزیابی مجدد(37/0) با بهزیستی روانی رابطه مثبت و معناداری(05/0> p) وجود داشت. رابطه سرکوبی(05/0p<، 42/0-r=)، دلبستگی اشتغالی (05/0p<، 23/0-r=) و دلبستگی ترسان (01/0 p<، 17/0-r=) با بهزیستی روانی منفی و معنادار بود. همچنین نتایج رگرسیون گام به گام نشان داد که ابتدا سرکوبی و پس از آن به ترتیب سبک دلبستگی ایمن، ارزیابی مجدد، تاب آوری و سبک دلبستگی ترسان نقش معناداری در پیش بینی بهزیستی روانی داشتند و متغیرهای پیش بین در مجموع 34/0 از تغییرات بهزیستی روانی را (0001/0>p) تبیین نمودند.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که سبک های دلبستگی، تاب آوری و تنظیم هیجانی، پیش بینی کننده مناسبی برای بهزیستی روانی می باشد. بنابراین تشکیل شبکه های قوی از حمایت اجتماعی و ارتباطات بین فردی از طریق برنامه های مختلف دانشگاهی، به منظور بالابردن بهزیستی و سلامت روانی دانشجویان توصیه می شود.
    کلیدواژگان: سبک های دلبستگی، تنظیم هیجانی، تاب آوری، بهزیستی روانی، دانشجویان علوم پزشکی
  • مریم دارابی امین، زهره یزدی، مسعود دارابی، شبنم فایضی، میترا عسکری، رامین سرچمی* صفحات 730-740
    مقدمه
    فرایند آموزش به عنوان یکی از پایه های مهم توسعه در جوامع بشری می باشد. ظهور علم فن آوری اطلاعات با ایجاد روش های متنوع، فرایند آموزش را تحت تاثیر قرار داده است. هدف از مطالعه حاضر بررسی زیرساخت ها و آمادگی اساتید دانشگاه علوم پزشکی قزوین جهت پیاده سازی آموزش الکترونیک می باشد.
    روش ها
    در این مطالعه توصیفی از یک پرسشنامه با مقیاس لیکرت که در 5 زیر حیطه آمادگی فرهنگی، بستر تکنولوژی، دانش، پذیرش دانشجویان و دسترسی طبقه بندی شده بود، جهت بررسی آمادگی 70 نفر از اعضای هیات علمی استفاده شد. آمادگی زیرساخت های تکنولوژی، برنامه استراتژیک، چارت سازمانی، تجهیزات، تهیه محتوا و وضعیت منابع نیز با یک چک لیست ارزیابی گردید.
    نتایج
    میانگین نمره آمادگی برای راه اندازی آموزش الکترونیک در حیطه های مختلف، به ترتیب 37/0±36/3 برای آمادگی فرهنگی، 49/0±7/2 بستر تکنولوژی، 38/0±69/3 دانش، 66/0±30/3 پذیرش دانشجویان و 77/0±96/1 برای دسترسی بود. نمره پذیرش آموزش الکترونیک در زنان به طور معناداری بیشتر بود. هشتاد درصد از افراد زیرساخت های مربوط به دسترسی و 90% ایشان زیرساخت های مربوط به وضعیت نیروی انسانی را مهم ترین مشکلات در بخش زیرساخت ها معرفی کردند.
    نتیجه گیری
    به طور کلی وضعیت پذیرش آموزش الکترونیک در دانشگاه علوم پزشکی قزوین مطلوب است؛ هر چند ضعف زیرساخت ها شامل نیروی انسانی، دسترسی و تخصیص عادلانه منابع مالی به عنوان عوامل بازدارنده راه اندازی آموزش الکترونیک می باشند. با توجه به نگرش مثبت به این شیوه آموزشی، می توان با تمرکز بر روی این موارد نسبت به راه اندازی آموزش الکترونیک در دانشگاه اقدام کرد.
    کلیدواژگان: آموزش الکترونیک، آمادگی سازمان، زیرساخت های آموزش، دانشگاه علوم پزشکی
  • ایمان محمدی، کورش سایه میری*، حامد توان، احسان محمدی صفحات 741-752
    مقدمه
    با شناسایی سبک یادگیری غالب دانشجویان و استفاده از روش های مناسب تدریس، می توان امر یادگیری را بهبود بخشید. هدف از این مطالعه تعیین میزان استفاده دانشجویان پرستاری از سبک های یادگیری و تعیین سبک غالب آنها، بر اساس نظریه کلب به روش مرور نظام مند و متاآنالیز بود.
    روش ها
    در این مرور سیستماتیک کلید واژه های سبک های یادگیری، دانشجویان پرستاری، نظریه کلب و ترکیبات احتمالی آنها، در پایگاه های Pubmed، SID، Medlib، IranMedex، Google Scholar و Magiran جستجو شدند. از بین 67 مقاله یافت شده در جستجو، در نهایت 10 مقاله وارد فرآیند متاآنالیز شد. شاخص ناهمگنی بین مطالعات 6/96%=I2 برآورد شد. با توجه به معنادار بودن شاخص ناهماهنگی بین مطالعات(0001/0=P)، برای بررسی هر چهار سبک یادگیری از مدل اثرات تصادفی جهت ترکیب نتایج مطالعات استفاده شد.
    نتایج
    پس از جمع آوری و آنالیز مقالات در مجموع اطلاعات مربوط به1334 دانشجوی پرستاری مورد تحلیل قرار گرفت. نتیجه ترکیب مطالعات نشان داد که میانگین میزان استفاده از سبک هم گرا در ایران 25% (با فاصله اطمینان 95%.، 27-23%)، استفاده از سبک واگرا 14% (با فاصله اطمینان 95%، 16-13%)، سبک جذب کننده 17% (با فاصله اطمینان 95%، 18-15%) و سبک انطباق یابنده 12% (با فاصله اطمینان 95%، 13-10%) بود.
    نتیجه گیری
    سبک های غالب یادگیری دانشجویان پرستاری به ترتیب هم گرا، جذب کننده، واگرا و انطباق یابنده است. پیشنهاد می شود که اساتید در تدریس خود به این سبک ها توجه بیش تری داشته باشند و از روش های تدریس متناسب با این سبک ها استفاده نمایند.
    کلیدواژگان: متاآنالیز، سبک های یادگیری، کلب، دانشجویان پرستاری
  • علیرضا دیدارلو، حمیدرضا خلخالی*، بهلول رحیمی، تیمور الهیاری صفحات 753-762
    مقدمه
    مطالعات حاکی از آن است که علاوه بر هوش، ویژگی های عاطفی فراگیران و کیفیت آموزش، مهارت ها و استراتژی های مطالعه نقش ویژه و برجسته ای را در موفقیت و پیشرفت تحصیلی فراگیران به ویژه دانشجویان بازی می کنند. لذا این تحقیق به منظور بررسی وضعیت مهارت های مطالعه و عوامل موثر برآن در بین دانشجویان علوم بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه انجام شد.
    روش ها
    در این مطالعه توصیفی مقطعی، کلیه دانشجویان کارشناسی پیوسته و ناپیوسته علوم بهداشتی به تعداد 340 نفر به روش سرشماری وارد مطالعه شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه ارزیابی مهارت های مطالعه مرکز مشاوره دانشگاه هاستون(SSAQ-CCHU) بود که پس از ترجمه و تایید روایی و پایایی آن برای اندازه گیری مهارت های مطالعه دانشجویان به کار گرفته شد. داده های مطالعه با روش های آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    میانگین و انحراف معیار نمره مهارت های مطالعه دانشجویان از مجموع 240 نمره، 2/23±5/172 بود. 5 نفر (2/1 درصد) از شرکت کنندگان در تحقیق مهارت مطالعه ضعیف، 295 نفر از آنها (8/86 در صد) مهارت متوسط و 40 نفر (12 در صد) از دانشجویان مهارت مطالعه خوب داشتند. در بین حیطه های مختلف مهارت مطالعه، بیش ترین نمره به ترتیب مربوط به مدیریت زمان، تمرکز و حافظه بوده (در محدوده وضعیت خوب)، ولی بقیه حیطه ها در ردیف های بعدی قرار گرفتند. نمره مهارت های مطالعه با وضعیت مسکن خانواده ی دانشجویان (02/0=p و 15/2=t) و مقطع تحصیلی(پیوسته و ناپیوسته) آنها ارتباط معنادار آماری نشان داد(03/0=p و 47/1-=t).
    نتیجه گیری
    اگرچه مهارت های مطالعه اکثر دانشجویان مورد مطالعه در محدوده ی وضعیت متوسط قرار داشت ولی از وضعیت خوب و مطلوب بسیار فاصله دارد، بنابراین بهبود و توسعه مهارت های مطالعه در دانشجویان مستلزم طراحی و اجرای برنامه های آموزشی در این زمینه بوده و باید تمام مراکز و موسسات آموزشی به این امر مهم توجه نمایند.
    کلیدواژگان: مهارت های مطالعه، دانشجویان علوم بهداشتی، راهبرد های مطالعه، مدیریت زمان
  • منصوره اشقلی فراهانی، فروغ رفیعی، حرمت سادات امامزاده قاسمی* صفحات 766-779
    مقدمه
    کسب شایستگی معلمی می تواند سبب توانمندی مدرسان پرستاری در انتقال مناسب دانش به فراگیران و متعاقب آن ارتقای کیفیت مراقبت های پرستاری گردد. در این مقاله به عنوان بخشی از یک مطالعه کیفی با نظریه مبنایی، عوامل تاثیر گذار بر کسب شایستگی معلمی مدرسان پرستاری مورد بررسی قرار گرفته است.
    روش ها
    این مطالعه کیفی با رویکرد نظریه مبنایی از اردیبهشت 1390 لغایت اسفند 1391 انجام شد. نمونه گیری هدف مند از 11 نفر از مدرسان پرستاری شاغل در دانشکده های پرستاری و مامایی شهر تهران انجام شد. جمع آوری داده ها در طی 16 مصاحبه عمیق نیمه ساختاری انجام گرفت. کلیه مصاحبه ها ضبط و سپس دست نویس شد. جمع آوری و تحلیل داده ها به صورت هم زمان انجام شد و جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل مقایسه ای مداوم استفاده گردید.
    نتایج
    داده های حاصل از این مطالعه براساس مضامین مشترک در دو طبقه اصلی عوامل درونی و بیرونی قرار گرفتند. عوامل درونی شامل ویژگی های فردی، ویژگی های عملکردی و تجارب آموزشی مدرس و عوامل بیرونی شامل شرایط سازمانی و شرایط محیطی بود. هر یک از این عوامل در ابعاد و ویژگی های مختلف چالش هایی را در مسیر کسب شایستگی معلمی مدرسان پرستاری به وجود می آورند که در این میان علاقه مندی مدرسان نسبت به حرفه پرستاری و دیدگاهی که نسبت به مفهوم شایستگی معلمی پرستاری داشتند، بیش ترین نقش را در فرآیند کسب شایستگی آنان به وجود می آورد.
    نتیجه گیری
    ویژگی های فردی و دیدگاهی که مدرسان نسبت به پرستاری و مفهوم شایستگی معلمی آن دارند، بر چگونگی تجربه آنان در کسب شایستگی معلمی موثر است. چنانچه مدرسان از ویژگی های فردی با دیدگاهی مثبت و علاقه مند نسبت به حرفه پرستاری و معلمی آن برخوردار باشند عوامل بازدارنده نظیر شرایط خاص اجتماعی، محیطی و سازمانی موجود در مسیر کسب شایستگی آنان تنها نقش حاشیه ای داشته و مدرسان پرستاری خواهند توانست این فرآیند را با موفقیت و با حرکت صعودی به سمت تعالی طی نمایند. توجه به این عوامل در برنامه های بهسازی مدرسان پرستاری می تواند تبعات سودمندی در ارتقای کیفیت آموزش پرستاری به دنبال داشته باشد.
    کلیدواژگان: شایستگی معلمی، پرستاری، نظریه مبنایی، مطالعه کیفی
  • نامه علمی
  • حسن نیک نژاد*، قاسم یزدان پناه، حبیب الله پیروی صفحات 780-781
    استادیار، امروزه تحقیق درباره ی سلول های بنیادی با توجه به پتانسیل بالقوه ی آنها در زمینه ی سلول درمانی مورد توجه خاصی قرار گرفته است. خوشبختانه تحقیق در این زمینه تقریبا همگام با کشورهای دیگر، در ایران نیز شکل گرفته و هم اکنون تحقیقات زیادی در زمینه های مختلف خصوصا جنبه ی بیولوژیکی سلول های بنیادی در حال انجام است(1تا3). آنچه که سبب شد تا این نامه به رشته ی تحریر در آید اهمیت آینده نگری استفاده از سلول های بنیادی در بالین است. بدون شک یکی از دلایل اصلی پیشرفت سریع در زمینه ی سلول های بنیادی، تحقیق گسترده توسط طیف متفاوتی از محققین از علوم پایه (از جمله بیولوژی سلولی مولکولی، فیزیولوژی، بیوشیمی) و بالینی (از جمله چشم، اعصاب، ارتوپدی، هماتولوژی) است(4و5). وقتی واژه ی «سلول درمانی با سلول های بنیادی» مطرح می گردد، به نظر می رسد که ساز و کارهای جدیدی باید اندیشیده شود، چراکه برای کاربرد سلول های بنیادی انتظار از گروه بالینی فزونی می گیرد و به نظر می رسد کشوری که بتواند بستر های مناسب را در حیطه بالینی مهیا کند می تواند گوی سبقت را از دیگران برباید. گام اول در این زمینه ایجاد آموزش لازم به پزشکان آینده در زمینه ی سلول های بنیادی و سلول درمانی است. هرچند در بعضی از دانشگاه های کشور از جمله دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی واحد درسی «سلول درمانی با سلول های بنیادی» به صورت واحدی انتخابی برای دانشجویان اینترن در دوره ی کارورزی ارائه می شود، ولی هم اکنون واحد مصوبی در زمینه ی سلول های بنیادی و سلول درمانی در برنامه ی درسی (curriculum) دانشجویان پزشکی قرار ندارد. مساله ای که اهمیت این امر را دو چندان می سازد لازمه ی هدف گذاری در سلول های بنیادی است. اگر چه استفاده از سلول های بنیادی در درمان بیماری های دژنراتیوی مانند پارکینسون(6و7)، آلزایمر(8)، ضایعات نخاعی(9) و چند بیماری دیگر مورد اقبال علمی قرار گرفته اند، ولی سلول های بنیادی دارای پتاسیل بالقوه ای هستند که می توانند در بسیاری از بیماری ها مورد استفاده قرارگیرند. این چنین هدف گذاریی فقط از طرف یک فرد آشنا به بالین می تواند انجام گیرد که با پاتولوژی بیماری آشنایی کامل دارد، و این امر ضرورت آموزش در این زمینه را افزون می کند. در طی این واحد/واحدهای آموزشی، دانشجویان باید از ابتدا با مفاهیم کلی سلول های بنیادی از جمله توانایی خودنوسازی (Self-renewal)، توانایی تمایز (Potency)، انواع سلول های بنیادی، مورفولوژی و الکتروفیزیولوژی و کارآمدی (functionality) سلول های بنیادی آشنا گردند؛ هم چنین مفاهیمی مانند ضرورت آنژیوژنز در روند سلول درمانی، رد پیوند و یا سرطانی شدن سلول های بنیادی از دیدگاه پزشکی باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. آشنایی با روش های کشت سلول و تکثیر و تمایز سلول های بنیادی و کار آزمایشگاهی با آنها می تواند به دانشجو کمک نماید تا در کاربرد سلول های بنیادی علمی تر تصمیم بگیرد. به طور مثال، آشنایی با داربست های 3 بعدی به عنوان یکی از اجزای درمان با سلول های بنیادی می تواند در نوع تزریق و نحوه رساندن سلول بنیادی (stem cell delivery) اثرگذار باشد. در مجموع تاکید این نامه بر ضرورت وجود واحد درسی با عنوان «سلول درمانی با سلول های بنیادی» در قالب درس دانشجویان علوم پزشکی است. نمونه های ذکر شده، برخی از اجزای مهم سلول درمانی با سلول های بنیادی می باشند که می توانند به عنوان سرفصل های آموزشی مورد توجه قرار گیرند؛ البته انتخاب سرفصل های آموزشی باید با توجه به توانایی های موجود و بیماری های بومی انجام گیرد. امید است با سیاست گذاری صحیح آموزشی در زمینه ی کاربرد سلول های بنیادی، بحث سلول درمانی به صورت کاملا علمی، با دقت و به هنگام در عرصه ی بالینی مورد استفاده قرار گیرد.
  • مهدخت میرزا سلیمانی*، محمد ابراهیم طالبی صفحات 782-783
    ما با علاقه فراوان مقاله منتشر شده توسط بهنام فر را در مجله ایرانی آموزش پزشکی مورد مطالعه قرار دادیم(1). در تایید مطالب این مقاله لازم می دانم که به موارد مهم دیگری در ارتباط با اهمیت فن بیان در آموزش علوم پزشکی اشاره کنم که شاید تا کنون کم تر مورد توجه قرار گرفته باشند. امروزه پزشکان و دانشجویان پزشکی نیاز به برقراری ارتباط با افراد مختلف در سراسر جهان دارند. از جمله این افراد پزشکان دیگر، بیماران و سردبیران و خوانندگان تخصصی مجلات علمی مرتبط هستند. مسلما ارتباط برقرار کردن با این افراد نیازمند بهره گیری از روش های گوناگون فن بیان است. نگاهی کوتاه به هر یک از این سه گروه و چگونگی ارتباط با آنها اهمیت فن بیان را در هر مورد آشکار خواهد کرد. گروه اول همکاران یک پزشک هستند. برایبرقرار کردن ارتباط با پزشکان دیگریک پزشک نیازمند آن است که با اصطلاحات و ساختارهای تخصصی رشته خود آشنایی داشته باشد. علاوه بر این او باید با سبک بیان جامعه پزشکی که کاملا مختص به همین جامعه است آشنا باشد در غیر اینصورت او در ارتباط با دیگر اعضای جامعه پزشکی مشکلات زیادی را پیش رو خواهد داشت. پزشک نیازمند این است که در کوتاه ترین زمان ممکن اطلاعات خود را از بیمار به صورت شرح حال، معاینات فیزیکی، سابقه بیماری ها در فرد یا خانواده فرد و اقدامات درمانی صورت گرفته تاکنون را به صورتدسته بندی شده و در قالبی مشخص و استاندارد به همکاران خود منتقل کند. این مساله لزوم آگاهی از فن بیان را علاوه بر آشنایی با قالب های استاندارد معرفی بیماران نشان می دهد. گروه دوم که شاید بیش ترین ارتباط را با پزشکان داشته باشند بیماران هستند. ارتباط با این افراد به تسلط بالا در زبان نیاز دارد. میشلر(2) پس از بررسی زبان استفاده شده در مکالمات میان پزشک و بیمار مکالمات میان این دو را به سه بخش اصلی تقسیم کرده است: 1- ابتدا پزشک سوال می پرسد 2- بیمار جواب می دهد 3- پزشک ارزیابی و تشخیص را انجام می دهد و (یا) سوال بعدی را می پرسد. با این وجود مطالعات او روی مکالمات میان بیماران و پزشکان نشان می دهند که نحوه پرسید سوالات و صحبت کردن هوشمندانه پزشک با بیمار نقش کلیدی در جلب اعتماد بیمار داشته و باعث تسریع روند تشخیص و درمان بیماری می شود. در نتیجه صرف این که پزشک چه نوع سوالاتی بپرسد برای ایجاد حس اعتماد در بیمار کافی نیست بلکه وی باید بداند که چگونه آن پرسش ها را مطرح کند. به عبارت دیگر ایجاد حس اعتماد عمیق میان بیمار و پزشک نیازمند آن است که پزشک به خوبی با فنون بیان اعم از انتخاب واژگان، انتخاب ساختار جمله و انتخاب لحن آشنا باشد. علاوه بر آن در سال های اخیر گسترش اینترنت بر روی آگاهی بیماران از بیماریشان تاثیر شگرفی داشته است و این مساله تا حدودی ارتباط بین پزشک و بیمار را تحت تاثیر خود قرار داده است. پزشک باید بتواند به شیوه ای موثر و با بیانی مناسب در صدد رفع نگرانی های بیماران برآید و به سوالات آنها در مورد بیماریشان به نحوه ای تاثیرگذار پاسخ دهد(3). گروه سوم سردبیران و خوانندگان تخصصی مجلات علمی هستند. یک پزشک برای این که در روند تولید علم روز سهمی داشته باشد می بایست با مجلات علمی در سراسر دنیا ارتباط داشته باشد. به علاوه با گسترش روزافزون علم و بالارفتن سطح دانش عمومی، بیماران بیش از پیش در مورد بیماری ها اطلاع دارند. در چنین شرایطی پزشکان باید آماده پاسخ گویی به بیماران مطلع خود باشند و لذا موظفند در کنار فعالیت های درمانی به فعالیت های پژوهشی نیز بپردازند(4). ارتباط برقرار کردن در این سطح نیازمند آن است که پزشک با زبان علمی و آکادمیک رشته خود آشنایی داشته باشد. به عنوان مثال نقد کردن، توصیف کردن، نتیجه گیری کردن، مقایسه کردن، تحلیل کردن هر یک نیازمند شیوه های بیان (Rhetorical strategies) خاصی هستند. متاسفانه عدم آشنایی با اصول صحیح پژوهش و فنون بیان خصوصا به زبان انگلیسی باعث شده تا پزشکان از فعالیت در این حوزه گریزان باشند. نتیجه این که بسیاری از پزشکان که استعداد بالقوه ای در تحقیق و پژوهش دارند به علت نداشتن قدرت بیان کافی در روند تولید علم شرکت نمی کنند. این درحالی است که با آموزش هدف مند فن بیان در حوزه آکادمیک می توان پزشکان را ترغیب کرد تا علاوه بر فعالیت در حوزه درمان در زمینه های تحقیقی نیز مشارکت داشته باشند تا توانایی بالقوه آنها در جهت بالا بردن سطح علمی جامعه پزشکی به بهترین شکل به کار گرفته شود. از آنجایی که ضعف مهارت کلامی پزشک در این حوزه ها باعث افت کارآیی وی چه در زمینه درمان و چه در زمینه پژوهش می گردد توصیه می شود که فن بیان بیش از پیش جدی گرفته شود و برای تدریس آن به کلیه فعالین جامعه پزشکی اعم از دانشجویان، پزشکان و اساتید اقدامی فوری صورت گیرد.
  • ناهید رمضانی*، عبدالصادق نظری صفحه 790
    مقدمه
    تحصیل در رشته دندانپزشکی با سطوح بالایی از استرس همراه است. هدف این مطالعه مقایسه استرس محیط دندانپزشکی در دانشجویان بالینی در سال های مختلف دندانپزشکی زاهدان بر حسب برخی عوامل دموگرافیک بود.
    روش ها
    در این مطالعه مقطعی، 177 دانشجوی بالینی دانشکده دندانپزشکی زاهدان به روش سرشماری وارد مطالعه شدند. فرم اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه تغییر یافته استرس محیط دندانپزشکی (با روایی و پایایی تایید شده) و پرسشنامه سلامت عمومی در نیمسال اول سال تحصیلی 92-1391 در میان دانشجویان توزیع شد. سپس بر اساس مقیاس چهار درجه ای لیکرت، میانگین امتیازات محاسبه و داده ها با استفاده از آزمون های ANOVA، Independent Samples Test و Pearson Correlation تحلیل شد.
    نتایج
    میانگین نمره استرس 44/0±38/2 (بر مبنای 4) بود. تفاوت معناداری در میانگین نمره استرس دانشجویان در سال های تحصیلی مختلف مشاهده نشد(057/0p=). اختلاف آماری معناداری در میانگین نمره استرس بر حسب متغیرهای جنسیت، سن، شرایط ورود به دانشگاه، علت انتخاب شغل (دندانپزشکی) و اولویت اول انتخاب رشته مشاهده شد(05/0p<). میانگین نمره استرس با معدل و سلامت عمومی ارتباطی معنادار داشت (05/0p<). دوری از خانواده و وضعیت تاهل ارتباط معناداری با نمره استرس نداشت (05/0p>).
    نتیجه گیری
    یافته ها نیاز به کاهش استرس به ویژه در دانشجویان دختر، کم تر از 25 سال، دانشجویان با معدل بالا و با سهمیه ورودی پیوسته را نشان می دهد. دانشجویانی که تحت فشار والدین، دندانپزشکی را انتخاب نموده، دانشجویانی که دندانپزشکی اولویت اول انتخاب آنان نبوده و دانشجویان برخوردار از سلامت عمومی بالاتر نیازمند توجه در این زمینه هستند.
    کلیدواژگان: استرس محیط دندانپزشکی، دانشجویان، سلامت عمومی
|
  • Mohsen Adib-Hajbaghery *, Mohammad Sajad Lotfi Pages 703-710
    Introduction
    Emotional intelligence can be considered as one of the leading factors influencing different aspects of life. It leads individuals to percept their feelings for appropriate decision making and fields for future accomplishments. Considering inconsistencies on the role of emotional intelligence in academic achievement in different studies، this study aimed to investigate the association of emotional intelligence with academic achievement and some characteristics of students in Kashan University of Medical Sciences.
    Methods
    This descriptive cross-sectional study was conducted on 180 students of Kashan University of Medical Sciences. Data was collected through a two-part questionnaire including demographic data for the first part and Farsi version of Cyberia-Shrink emotional intelligence survey for the second part. Data was analyzed using descriptive statistics، ANOVA، t-test، and Pearson correlation coefficient.
    Results
    No significant correlation was found between emotional intelligence (mean score= 98. 27±16. 32) and academic achievement. Moreover، no significant difference was observed between female students’ emotional intelligence mean score (95. 90±14. 19) and that of males (100. 81±18. 10) (p=0. 07). Although no significant relationship was observed between field of study and emotional intelligence، mean score was higher but not significant (p=0. 529) among nursing and midwifery students (99. 68±13. 99) compared to other groups.
    Conclusion
    Students under investigation obtained almost 59% of the attainable score for emotional intelligence. However، no significant correlation was observed between emotional intelligence score and academic achievement. This could be due to the characteristics of the current academic achievement tests and dependence of these tests on cognitive performance specially memory and learning capacities. This is while emotional intelligence is more related to individual’s success in interpersonal communications. In spite of all these، students’ familiarity with emotional intelligence could lead to their compatibility with setting. Therefore it is recommended to pay attention to emotional intelligence.
    Keywords: Academic Achievement, Emotional Intelligence, Nursing Students, Medical Science Students
  • Hamidreza Zendehtalab * Pages 711-720
    Introduction
    The ultimate goal of care programs for patients with MS is to improve their quality of life (QOL). Nowadays، a variety of methods are used for providing health-oriented programs. This study was conducted to compare the effect of face to face and group discussion teaching methods on improving the quality of life among patients suffering from MS.
    Methods
    This quasi-experimental two group study of before-after intervention type was conducted on a convenient sample of 70 patients who visited Mashhad MS Society within 2011-2012. Participants were randomly allocated into two groups (n=35). Their QOL was assessed using standard questionnaire of SF-36 which its reliability and validity have been confirmed in previous studies. Then intervention was completed by performing either face to face or group discussion teaching. One month later، QOL was assessed again. Data was analyzed using independent and paired t-test، chi2 at 95% significance level.
    Results
    Before intervention، total score of QOL was 41. 6±4. 7 (out of 100) for face to face group and 40. 8±4. 5 for group discussion group. These scores showed a significant increase after intervention (56. 3±5. 1 and 50. 4±4. 7، respectively). According to the results of independent and paired t-test، the scores for different subscales of QOL significantly increased in both groups after intervention and this increase was higher for face to face group (P<0. 05). A significant difference was observed in QOL according to age and employment status. This is while no significant difference was observed in QOL in different states of educational level، marital status، and gender (P <0. 05).
    Conclusion
    Provided availability of sufficient resources، face to face teaching self-care programs prove more helpful compared to group discussion programs for chronic disease sufferers such as MS.
    Keywords: Face to Face Training, Group Discussion Training, Multiple Sclerosis, Quality of Life
  • Imanollah Bigdeli, Mahmood Najafy, Maryam Rostami * Pages 721-729
    Introduction
    Psychological well-being، reflecting positive mood، vitality، and interest in milieu، is a part of quality of life psychology. Attachment styles could be theoretically linked to well-being through stress appraisal patterns that include emotion regulation and resilience. Researchers believe that attachment، resilience، and emotion regulation have generally been identified as important determinants of psychological health or specifically spoken، psychological well-being. The aim of this study is to investigate the relationship of attachment styles، emotion regulation and resilience with well-being among students of medical sciences.
    Methods
    In this descriptive correlation investigation، study population included 200 medical sciences students of Semnan University selected through convenience sampling. Data was collected using questionnaires of attachment styles، emotion regulation، resilience and wellbeing. Data was analyzed using Pearson correlation and regression.
    Results
    A significant positive relationship was observed between secure attachment (0. 42) and reappraisal (0. 37) to psychological well-being (p<0. 05). In addition، the relationship of suppression (r=-0. 42، p<0. 05)، preoccupied attachment (r=-0. 23، p<0/05)، and fearful attachment (r=-0. 17 p<0. 01) with well-being is significant and negative. Moreover، the results of stepwise regression analysis showed that suppression first and then secure attachment، reappraisal، resilience and fearful attachment style respectively have a significant role in predicting psychological well-being and predictor variables explain totally (0. 34) of variations in psychological well-being (p<0. 0001).
    Conclusion
    The results indicate that attachment styles، resilience، and emotion regulation are proper predictors for psychological well-being. Therefore، forming strong networks of social support and interpersonal communication through academic programs is highly recommended to enhance students’ psychological well-being and mental health.
    Keywords: Attachment Styles, Emotion Regulation, Resilience, Well, Being, Medical Sciences Students
  • Maryam Darabiamin, Zohreh Yazdi, Masoud Darabi, Shabnam Fayezi, Elham Bahrami, Ramin Sarchami * Pages 730-740
    Introduction
    Education is a key element for society development. Introducing new methods of education، information and communication technology have influenced learning and teaching procedures. The aim of this study is to evaluate the infrastructures and faculty members’ preparedness of Qazvin University of Medical Sciences for implementing e-learning.
    Methods
    In this descriptive study، a 5-point Likert scale was categorized in 5 domains including cultural، technological، knowledge، student acceptance، and availability. Then it was distributed to 70 medical faculty members. A checklist was used to assess preparedness of technology infrastructure، strategic plan، organizational chart، content preparation equipment، and resources.
    Results
    Mean scores of readiness for launching e-learning program were respectively 3. 36±0. 37 for cultural domain، 2. 7±0. 49 for technological domain، 3. 69±0. 38 for knowledge، 3. 30±0. 66 for student adoption، and 1. 96±0. 77 for availability. E-learning acceptance was significantly higher among females. Eighty percent indicated infrastructures of availability and 90% noted human resource as the most critical problems among infrastructures.
    Conclusion
    In general the level of admitting e-learning in university is desirable، however weakness in some infrastructures including human resource، availability، and fair allocation of financial resources are identified as barriers to launch e-learning. According to the positive attitude of faculty members to this method of learning، it seems that e-learning could be successfully applied by focusing on above-mentioned shortcomings.
    Keywords: E, Learning, Organizational Preparedness, Education Infrastructures, Medical University
  • Iman Mohammadi, Kourosh Sayehmiri *, Hamed Tavan, Ehsan Mohammadi Pages 741-752
    Introduction
    Learning can be improved by identifying students’ most common learning styles and employing appropriate teaching methods. The aim of this study is to determine students'' learning styles and their most preferred styles based on Kolb''s theory via a systematic review and meta-analysis study.
    Method
    In this systematic review، the key words of learning styles، nursing students، Kolb theory، and their possible combinations were searched in databases (PubMed، Google Scholar، SID، Medlib، IranMedex، and Magiran). Out of 67 articles retrieved، 10 were finally entered into meta-analysis process. The heterogeneity index among studies was estimated and it was I2=96 percent. Regarding the statistically significant index of heterogeneity of the studies (P=0. 0001)، in order to investigate 4 learning styles، random effects model was employed to integrate the results of studies.
    Results
    After collecting and analyzing articles، data of 1334 nursing students was scrutinized. The results of integration indicated that students’ rate of employing each learning styles was as follows: converger style 25% (Confidence Interval (CI): 95%، 23%- 27،)، diverger style 14% (CI: 95%، 13%-16)، assimilator style 17% (CI: 95%، 15%-18)، and accommodator style 12 % (CI: 95%، 10%-13).
    Conclusion
    The foremost learning styles of nursing students respectively are converger، assimilator، diverger and accommodator. It is suggested that teachers pay more attention to these learning styles in their teaching and employ teaching methods appropriate with them.
    Keywords: Meta, Analysis, Learning Styles, Kolb, Nursing Students
  • Alireza Didarloo, Hamidreza Khalkhali *, Bahlol Rahimi, Timour Allahyari Pages 753-762
    Introduction
    Studies show that in addition to intelligence and emotional characteristics of learners as well as quality of education، study skills and strategies play an important role in learners’ academic achievement especially for university students. The aim of this study was to investigate study skills and factors influencing it among health sciences students of Urmia University of Medical Sciences.
    Methods
    In this descriptive cross sectional study، 340 health sciences students were selected using census. Data was collected via Study Skills Assessment Questionnaire of Counseling Center of Houston University (SSAQ-CCHU). After the questionnaire was translated and its reliability and validity was confirmed، it was used to assess students’ study skills. Data was analyzed using descriptive and inferential statistics.
    Results
    Mean score and standard deviation of study skill scores were 172. 5±23. 2 out of 240 among students under investigation. Study skills were reported to be weak among 5 (1. 2%)، moderate in 295 (86. 8%) and good among 40 (12%) students. Among different areas of study skills، the highest scores respectively belonged to time management، concentration، and memory that were considered to be in the good level، and other areas were put in subsequent levels. Moreover، there was a significant positive correlation between study skills scores with students'' family accommodation status (p=0. 02، t=2. 15) and their academic level (p=0. 03، t=1. 47).
    Conclusion
    Although study skills for majority of participants showed a moderate level، but it was far behind good/desirable level. Therefore، improvement and promotion of study skills among university students require for designation and implementation of educational programs regarding study strategies and to be considered by academic institutes and education centers.
    Keywords: Study Skills, Students of Health Sciences, Study Strategies, Time Management
  • Mansoureh Ashgholi Farahani, Forough Rafii, Hormat Sadat Emamzadeh Ghasemi * Pages 766-779
    Introduction
    Acquiring teaching competency by nursing teachers is the basis for their capability in proper transfer of knowledge to their students and consequently quality improvement in nursing care services. This article as a part of a qualitative study، investigated the factors influencing attainment of teaching competency by nursing teachers.
    Methods
    This qualitative study was performed from May 2011 until February 2012 by grounded theory approach. Using purposeful sampling method، 11 nursing teachers were selected from schools of nursing and midwifery of Tehran province. Data was collected through 16 semi-structured in-depth interviews. All interviews were recorded and then transcripted. Data collection and analysis were performed simoultanously using comparative analysis for analyzing data.
    Results
    Data was categorized into two main categories of internal and external factors based on mutual connotations. Internal factors included individual characteristics، performance features، and educational experiences of the teacher. External factors included organizational and environmental situations. Each factor، having its own dimensions and features، entailed some challenges for nursing teachers to attain teaching competency. Despite these challenges، nursing teachers’ interest in nursing profession and their viewpoint toward the concept of competency played the most important role throughout their competency attainment process.
    Conclusion
    Individual characteristics of nursing teachers and their viewpoints toward nursing and teaching competency concept، affect these teachers’ experiences in attaining teaching competency. If nursing teachers consider individual factors positively، the role of social، environmental، and organizational barriers will act marginal in competency attainment process and nursing teachers will go through successfully. Therefore، paying attention to these factors in nursing faculty development could lead to helpful consequences in nursing education improvement
    Keywords: Nursing competency, nursing, grounded theory, qualitative study
  • Hassan Niknejad *, Ghasem Yazdanpanah, Habibollah Peirovi Pages 780-781
  • Mahdokht Mirza Soleymani *, Mohammad Ebrahim Talebi Pages 782-783
  • Nahid Ramazani *, Abdolssadegh Nazari Page 790
    Introduction
    Studying dentistry is associated with high levels of stress. The aim of this study was to compare dental environmental stress among clinical dentistry students of Zahedan in terms of some demographic variables within different years.
    Methods
    In this cross–sectional study، 177 clinical students of Zahedan Dental School were selected through census. A demographic data form، modified dental environmental stress questionnaire (validity and reliability confirmed)، along with general health questionnaire were distributed among students in the first semester of 2012-13 academic years. Then based on a four-point Likert scale، averages of scores were calculated. Data was analyzed using ANOVA، Independent Samples Test، and Pearson Correlation.
    Results
    The mean score of stress was 2. 38±0. 44 of the maximum of 4 and no significant difference was observed in mean score of stress for students in different years of study (P=0. 057). Significant statistical differences were found in mean score of stress based on different variables of gender، age، track of university entrance، career choice decision (dentistry)، and first choice of admission (P<0. 05). Mean score of stress showed a significant correlation with GPA and general health (P<0. 05). Being away from family and marital status were not significantly associated with stress score (P>0. 05).
    Conclusion
    The findings reveal the need to reduce stress especially among female students، students younger than 25 years، students with a high GPA and continous track of university entrance. Students who chose dentistry due to parental pressure as well as students whose first choice of admission was not dentistry، and students with higher general health require attention in this field.
    Keywords: Dental Environmental Stress, Students, General Health